شش ماهگی

سلام هستی مامان 

امروز 6 ماه که از بین فرشته ها اومدی تودنیای هزار رنگ وپر هیاهوی ما تا با خنده هات ونگاه های زیبا

وصدای قشنگت رنگ وبوی دنیامون را عوض کنی اومدی تا زندگی عاشقانه من وبابا را عاشقانه تر وزیبا تر

ازانچه بود کنی امدی تا با بودنت خوشبختیمون صد برابر بیشتر بشه امیدوارم که تا اخر عمر سالم وسر

حال باشی و هر روز موفق تر وشاداب تر از روز قبل 

عشق وهستی مامان من وبابایی عاشقتیم و شش ماه شدنت و ورود به دوران پیشرفتهای سریع

 وقدمهای استوار رویش مروارید در صدف دهانت و اشنایی با دنیای طعم ومزه رو بهت تبریک می گیم ان

شاالاه که هر روزشاهد بالیدن وشکوفایبت باشیم وهمیشه بهترین ها را برایت ارزو میکنیم 

عزیز مامان امروز باید میرفتیم واکسن شش ماهگی شما را می زدیم ولی به خاطر اینکه فردا چهلمین روز

در گذشت خاله بابایی بود وواسه مراسم بایدمیرفتیم زنگ زدم بهداشت گفتند شنبه بیاین واسه واکسن  

امروز هم پسر گلم برای اولین بار سوپ خوردن تجربه کرد وبابایی سر سفره نهار به شما سوپ داد واز

بس شما دوست داشتی وبا اشتها می خوردی بابا دیگه یادش رفت خودش نهار بخوره و اول سوپ شما

را داد. نوش جونت عزیز دل مامان  

اینم چند تا عکس از شش ماهگی پرنس دوست داشتنی مامان وبابا

چقدر این مامانی از من عکس میگیره

این دیگه کیه پیش من                                                                                                    

اول بغلش میکنم 

حالا نگاهش میکنم

حالا تو یه حرکت جانانه یواشکی مامانی می خورمش