عرفان عرفان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

عرفان قشنگترین بهانه زیستن

فرشته کوچکم سالروز زمینی شدنت مبارک

دلم ضعف میرود برای دنیای مادری  دنیایی که متعلق به خودت نیستی .... همه جا حضور کسی را احساس میکنی که انقدر بی پناه است که اغوش تو ارامش میکند  انقدر کوچک است که دستهای تو هدایتش میکند  انقدر ضعیف است که شیره جان تو پرورش ش میدهد  مادری را دوست دارم..........چون به بودنم معنا میدهد  چون ارزشم را به رخم میکشد  ویادم میدهد هزار بار بگویم ((جانم))کم است برای شنیدن ((مادر))از امانت خدایم مادری را دوست دارم........ هر چند در ایینه خودم را نمیبینم  ان زن خسته .....ژولیده وکم خواب در قاب ایینه را تنها وقتی میشناسم که دستهای فرشته ای به گردنم گره میخورد وبا خند...
11 مرداد 1394

جامانده از قبل

سلام عشق کوچولوی مامان مامان تنبلت ببخش امسال عید نوروز درک بهتری از عید لباس نو وهفت سین داشتی وهرچی میرفتیم بیرون وبرا شما لباس میخریدیم کلی ذوق میکردی وهمه لباسهاتم باید تو اتاق پرو عوض میکردم وگرنه مدام میگفتی همه میبینن زشته موقع چیدن هفت سین هم کلی ذوق کرده بودی وکمک کردی این ژست از توی یه عکس پسر بچه دیدی ودیگه مدام این ژست میگرفتی موقع سال تحویل هم بابا یه تبلت بهت عیدی داد که کلی ذوق کردی امسال هم حسابی بردیمت بیرون  قربون اخمت برم اینجا اصلا حس عکس نداشتی وبا اصرار من عکس گرفتی ولی من وبابا عاشق این عکس شدیم  یه عضو جدید هم به خانواده اضافه ...
5 مرداد 1394

تولد میلاد با تم بارسلونا

سلام تنها دلیل زندگی  امروز اومدم عکسهای تولد میلاد بذارم که به شما حسابی خوش گذشت و هروز برامون تعریف میکنی  بعد از اینکه رسیدیم ودوستای میلاد وخود میلاد ومتینه را دیدی اسرار داشتی که منم لباس فوتبال میخوام ومنم اینقدر ناراحت شدم برات که با حسرت به بچه ها نگاه میکردی وخاله اشرف گفتند من دارم میرم بیرون میخوای براش لباس بخرم بیام ومنم خیلی خوشحال شدم خلاصه شما که دیگه دل تو دلت نبود که خاله بیاد ومغازه هم نزدیک بود وخاله زود اومد ودیگه انگار برای شما تازه تولد شروع شد.  تولد خیلی خوبی بود وخیلی خوش گذشت .دست زنمو هم درد نکنه خیلی زحمت کشیده بودند . میلاد جان ایشالا 120 ساله بشی زیر س...
3 ارديبهشت 1394

شهربازی

سلام یکی یدونه  معذرت میخوام این روزها مامانی حسابی تنبل شده وهم خیلی کم از شما عکس میگیرم وهم خیلی کم وبلاگت به روز میکنم .یک ماه پیش رفتیم شهر بازی سرزمین عجایب وشما حسابی خوش گذروندی و تقریبا با همه دستگاه ها بازی کردی حتی اون بازی ها که مناسب سن شما نبود بابا را مجبور میکردی بغلت کنه وشما بازی کنی.حسابی هیجانی شده بودی ونمیدونستی کدوم بازی را اول انتخاب کنی.حالا بریم سراغ عکسها   ...
18 دی 1393

تولد متینه

سلام هستی مامان  باید مامان ببخشی که این روزها خیلی دیر به دیر میام برات مطلب میذارم .امروز اومدم عکسای تولد متینه را برات بذارم البته اکثرش نمیتونم بذارم .یه چندتایی به عنوان یادگاری برات میذارم. تولدش خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما اینم چند روز بعدش که عروسی دایی سارینا بود وشما وسارینا حس اتلیه بازی گرفته بودین وبدونه این که ما بهتون بگیم خودتون حس میگرفتین   ...
20 آبان 1393

مسافرت 3روزه

سلام زندگی مامان وبابا  این چند روز تعطیلی عید فطر را با یکی از همکار های بابا رفتیم شمال خونه پدر خانم همکار بابا خیلی خوش گذشت وشما هم که حسابی دنبال مرغ وخروس وگوسفند بودی وبازی میکردی وبعداز ظهر هم که میشد میرفتیم دریا وحسابی اب بازی وماسه بازی میکردی حالا بریم سراغ عکسها حسابی هم ماسه بازی کردی روی ماسه ها نقاشی میکشیدی اینجا همگی توی اب بودیم وبرای اینکه شما تنها بودی خانم اقوام همکار بابا چون باردار بود نمیتونستند بیان توی اب وحسابی با شما بازی کرد وشما را سرگرم کرده بودوشما هم خیلی ازش خوشت اومده بود و خیلی به حرفش گوش میدادی وخاله خاله میکردی اینم از هنر نمایی من با صدف ...
19 مرداد 1393

تولدت مبارک

سلام نفس مامان  امسال قرار بود واست یه تولد سه نفره بگیریم وشما را ببریم شهربازی ولی یه چند روز قبل از تولدت دایی  سعید اینا ودایی احمد اینا ومادر اشرف برای نهار اومدن خونمون و عصر که شد به خاطر اینکه چند روز قبلش تولد سارینا بود شما فکر کردی امروز هم تولد شماست ومدام میگفتی کیک بخریم تولدم بشه ومنم زنگ زدم بابایی گفتم برات یه کیک بگیره وتا شب که بابا قرار بود بیاد هرکی زنگ خونه را میزد میگفتی هووووورا تولد برا همین شد یه تولد کوچیک برات گرفتیم وفکر کنم به شما بهتر حال داد وکمتر اذیت شدی  واین از تولدت ولی یه چند روز بعد باباغفور اینا وعموها وعمه را برای نهار دعوت کردیم ولی اونا خودشون میدونستن ...
13 مرداد 1393

سالروز زمینی شدن

عرفان عزیزم امدی وبا گریه ها وخنده های تلخ وشیرینت سکوت سهمگین خانه را شکستی  امدی تا من بار دیگر به عظمت وبزرگی خدا پی ببرم  امدی و با امدنت یک دنیا شور وشادی وشعف را برایمان به ارمغان اوردی  چه خوب شد که به دنیا امدی وچه خوبتر شد که دنیای ما شدی  پرنس کوچولوی ما 3 سالروز زمینی شدنت مبارک   ...
6 مرداد 1393

تولد سارینا

سلام پرنس خوشگل مامان  27خرداد تولد سارینا بود وشما حسابی ذوق کرده بودی وهمش میرفصیدی فقط عاشق از این جور مجلس هایی  اون کادو قرمز هم از طرف شما بود که با تم تولدش ست کردیم اینم از کیک که موقعی که دیدین سر از پا نمیشناختین و شما میگفتی من سوسکه را میخوام قبلش میگفتی دپدوزک اما نمیدونم چرا به کفشدوزک کیک میگفتی سوسکه       ...
21 تير 1393