گردش های این چند روز
سلام دردونه مامان
امروز فقط اومدم عکس گردش هایی که این چند روز رفتیم بذارم
از همون اول که وارد شهر بازی شدیم میگفتی توتو بابایی هم سریع رفت بلیطش گرفت
استخر توپ هم خیلی دوست داشتی واگه یه توپ از استخر میوفتاد بیرون سریع میدویدی مینداختی تو استخر قربون پسر تمیز خودم برم من
بعد هم که مهسا ومهلا رفتن ماشین برقی سوار بشن که شما پشت سر هم داد میزدی مسا ماشی (مهلا را بلد نیستی تلفظ کنی به هر دوتاشون میگی مسا)اون اقا هم اجازه نمیداد حتی بامن سوار بشی وگفت مسئولیتش با خودتونه منم گفتم باشه وشما حسابی بهت خوش گذشت وذوق کردی
چند روز پیش هم با دایی سعید ودایی احمد رفتیم پارک یه قسمتی از پارک فواره زده بودن بچه ها اب بازی میکردن شما وسارینا عاشق اب هستین موقعی که میریم خونه مادر مدام سر حوض باهم اب بازی میکنین ولی نمیدونم چی شد که هیچکدومتون راضی نمیشدین برین اب بازی کنین ولی اخر کار شما راضی شدی ولی سارینا همچنان مرغش یه پا داشت
بعداز اونجا هم رفتیم شام بخوریم که شانس شما محوطه بازی داشت ودوباره مهسا ومهلا شمارابردند اونجا
خلاصه مهسا ومهلا حسابی همه جا هوات دارند بعد که بزرگ شدی یادت باشه براشون جبران کنی