یلدا
سلام نفس مامان
امسال شب یلدا عمو مجید عقد بود و ما باید طبق رسمی که داریم هدیه وانواع تنقلات برا زن عمو مریم
میبردیم وچهارشنبه وپنج شنبه ما وعمه گیتی رفتیم خونه باباغفور برا تزیینات شب یلدا ومن خیلی استرس
داشتم که شما میای ودست به وسیله ها میذاری و قرار بود که اگه اذیت کردی زنگ بزنم به دایی محمد تا
بیاد وشما را ببره پیش مامانجون ولی شما انقدر پسر با ادب واقایی بودی که اصلا کاری به ما ووسیله های
تزیین شده نداشتی فقط با حامد وهلیا بازی میکردی و هر دفعه هم میومدی یکم نگاه میکردی وموقعی که
بابا غفور بهت میگفتند دست نزنیا میرفتی و با حامد با کامپیوتر بازی میکردی .قربون کوچولوی باادب خودم برم
من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی