عرفان عرفان، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

عرفان قشنگترین بهانه زیستن

گل پسری دیگه شیر نمیخوره

1391/12/1 8:50
نویسنده : مامان لیلا
205 بازدید
اشتراک گذاری

یادم هست اولین شیر خوردن های تورا وتلاش من برای زیاد شدنش تا اینکه قطره ای شیر خشک به تو ندهمخدا را به خاطر این لطفش شکر میکنم که شیری داشتم که تورا قوی وسالم نگه دارد وتورا سیراب کند.

همیشه سعی کردم هر زمانی که شیرم را میخوری لبخند به چهره داشته باشم حتی اگر کوهی از غم تویسینه ام انباشته شده بود تا که خوش خلق وخنده رو بشی. 

 خدایا من از شکر این نعمتی که به من دادی عاجزم چه روزهایی که بی قرار بودی وبا شیر ارام گرفتی    چه شبهایی که گرسنه میشدی وبا شیرم سیر میشدی 

 

چه روزها وماههایی که برای در امدن دندانهایت نمی تونستی غذا بخوری وهمین شیر تورا برای من سلامت وقوی نگه داشت

چه لحظه هایی که زمین خوردی وفقط با خوردن شیر ارام گرفتی ودرد را فراموش میکردی  

چه لحظات نابی که باهم وقت شیر خوردنت داشتیم  

چه خنده های ریز وقشنگی که وقت شیر خوردن به من میزدی وچشمان زلالی که به صورتم میدوختی ودستی که به صورت وگلویم میکشیدی 

وای که چقدر دلم برای تک تک اون لحظه ها تنگ  شده 

 

دوشنبه 91.11.9 بود که از صبح رفتیم خونه دایی احمد و حسابی با سارینا مشغول بازی شدی و بعد

رفتیم حمام و موقعی که اومدیم شما در خواست شیر کردی ومن یکم داروی گیاهی تلخ بود زدم به شما

شیر دادم موقعی که کردی توی دهنت در اوردی وبه مامانجون دهنت نشون دادی وگریه کردی ودیگه اصلا

درخواست شیر نکردی وهرکی بهت میگفت عرفان می می میخوای  سریع می می من نشون میدادی

ومیگفتی ای ای  وشب هم از خونه دایی احمد رفتیم خونه مامانجون و دیگه این چند روز حسابی دور برت

شلوغ کردیم که بهونه نگیری ودایی سعید هم 2 تا کبوتر اورد که شما باهاشون سرگرم بشی خلاصه که

همه همکاری کردند به خصوص مامانجون اشرف که تمام زحمات بنده و شما همیشه گردن ایشونه ان

شالاه همیشه سایه اش بالا سرمون باشه 

اینم عکس های اتلیه به مناسبت از شیر گرفتن و عکس  این چند روز

دیگه حسابی توحیاط مامانجون اینا باکبوترها بازی وشیطونی کردی

وبعداز این چند روز هم رفتیم خونه باباغفور تولد عمو مجید بود واونجا هم با حامد ومیلاد ومتینه با بادکنک های عمو مجید بازی کردی 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)