عرفان عرفان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

عرفان قشنگترین بهانه زیستن

مای بیبی

سلام شاهزاده مامان  شما پاهای کوچولوی خوشگلت حسابی به مای بیبی حساسیت داره من وبابایی هم انواع مارک مای بیبی را براتون امتحان کردیم ولی پاهات حسابی دونه میریزه وقرمز میشه تا بالا خره رفتیم مسافرت و از بانه مارک evy  babyواسه گل پسری گرفتیم 2تا بسته 74 تایی که  خدا را شکر به اونا حساسیت نداشتی وترسیدیم بیشتر بگیریم سایزش کوچیک بشه وموقعی که تمام شد شهر را زیر رو کردیم وبه همه دارو خانه ها سر زدیم ولی هیچکدوم نداشتن تابالا خره بعد از چند روز گشتن وپرس وجو کردن توی مغازه یک سیسمونی فروشی پیدا کردیم وبا 13هزار تومان اختلاف قیمت خریدیم حسابی گرون شد ولی فدای یه تار موی پسرم اینم یه عکس خوشگل یادگاری با مای بیبی هات ...
13 مهر 1391

اولین شهربازی

سلام یکی یدونه مامان  چند وقتی بود با بابایی تصمیم گرفته بودیم پسر گلمون ببریم شهربازی بلاخره چهارشنبه با مهسا ومهلا وسارینا دختر دایی هات رفتیم وشما به محض اینکه محیط را دیدی کلی ذوق کردی وماهم از خوشحالی شما کلی خوشحال شدیم و تا اونجایی که میشد اکثر بازی ها را که مناسب سن شما بود سوار شدی وبنده هم حسابی عکاسی کردم   ...
2 مهر 1391

شیطونی های جدید

سلام نفس مامان  امروز میخوام عکس یه سری از شیطونی هات که تونستم ازت عکس بندازم واست بذارم جدیدا خیلی بلا شدی به هرچی هم که دست بزنی کسی دعوات کنه یا بهت بگه نکن بهش نگاه میکنی وسریع با یه لحن خاص ومحکم میگی چیههههههههه وکلمه بابا را خیلی تکرار میکنی مخصوصا موقعی که چیزهای تعجب انگیز میبینی هرنوع حیوانی را هم که ببینی سریع میگی بع بع به چیزهای الکتریکی مثل ایفون. ریسیور. حارد .گوشی. کنترل. ام پی تری.کامپیوتر. لب تاب.جارو برقی .سشوار .کلید وپریز و...علاقه شدیدی داری و توراه رفتن وایستادنم بسیار تنبل ولی توی دندان دراوردن ازهمه هم سن هات جلو زدی 4تا دندون بالا داری و4تا   دندون پایین وجدیدا هم 2تا دندونای اسیاب بالا هم د...
3 شهريور 1391

عکسهای مسافرت

سلام فینگلی مامان  دلیل دیر پست گذا شتنم را توضیح میدم  بعد از 2 هفته که مسافرت بودیم موقعی که رسیدیم   2تا از مروارید های اسیاب بالای شازده پسر زدند بیرون وبه دنبال این 2تا مروارید 2هفته تب بالا وسرماخوردگی وسرفه های شدید و مدام انگشت اشاره تو دهن و جویدن وگریه ونق خلاصه شمارا 3تا دکتر بردیم تا بالاخره یکم بهتر شدی و بعداز اون مریضی شما هم بنده 3کیلو وزن کم کردم وخودم هم مریض شدم وشما هم که حسابی به مامانی وبابایی وابسته شدی ونمیذاری حتی من از کنارت تکون بخورم خلاصه این بود دلیل دیر اومدنم وحالا اومدم تا یک سری از عکس های مسافرت واست بذارم    امسال اولین باری بود که میرفتی تودریا وکلی ذوق کرده بودی...
2 شهريور 1391

سالگرد ازدواج مامانی وبابایی

تقدیم به همسر عزیزم برای همه وقتهایی که مرا به خنده وا داشتی برای همه وقتهایی که به حرفهایم گوش کردی  برای همه وقتهایی که به من جرات وشهامت دادی  برای همه وقتهایی که مرا در اغوش گرفتی  برای همه وقتهایی که بامن شریک شدی  برای همه وقتهایی که باعث راحتی واسایش من بودی  برای همه وقتهایی که با من به گردش امدی برای همه وقتهایی که خواستی در کنارم باشی  برای همه وقتهاییکه به من اعتماد کردی  برای همه وقتهایی که مرا تحسین کردی برای همه وقتهایی که گفتی دوستت دارم   برای همه وقتهایی که در فکر من بودی  برای همه وقتهایی که برایم شادی اوردی برای همه وقتهایی که به تو احتیاج داشتم وتو با من بودی برای همه...
18 مرداد 1391

عکسهای تولد زنبوری

سلام گل پسر مامان تو این چند روز خیلی سرم شلوغ بود و شما هم که  بعد از  تولدت حسابی مریض شدی و یه دسته گلم به اب دادی گلدان بامبو هامون را کشیدی وانداختی زمین شکستی  وحسابی شیطونی کردی فدای سرت نفس مامان حالا هم بعداز یه حمام حسابی خوابیدی تامن تونستم بیام وعکسهای تولدت را واست بذارم اول میریم سراغ کارتهای تولد که همه را مامانی درستیده وبابایی هم واسم متنش نوشته برای دیدن عکس های تولد تشریف بیارید ادامه مطلب اول از تزیینات در ورودی تزیینات داخل منزل که همش توسط مامانی درست شده اولین لباسهایی که فرشته کوچولوی مامان پوشیده واولین کفشی که پاهای نازش توش کرده میز تنقلات  عکس از شاسی شما که...
22 تير 1391

تولدت مبارک

عرفان عزیزم  امدی وبا گریه ها وخنده های تلخ وشیرینت سکوت سهمگین خانه را شکستی  امدی و تنهایی بزرگ چندین ساله مرا از بین بردی  امدی تا من بار دیگر به عظمت وبزرگی خدا پی ببرم  امدی و با امدنت یک دنیا شور و شعف وشادی برایمان اوردی  امدی وچه خوب شد که امدی ومن هنوز هم شوکه ...هنوز هم در فکر اینکه ایا براستی من مادرم ؟ایا این فرزند من است؟وهزارن ایا ی دیگر  با امدنت عشقی در من شعله ور شد که تا به حال اینگونه به خود ندیده بودم  و چه حس خوبی است وقتی که می بینی فرزندی داری  که تماما متعلق به خود توست و دیگر هیچ از خدا نمی خواهی به غیر از سلامتی او  عرفا...
14 تير 1391

11 ماهگیت مبارک

                   هورا               هورا                   هورا   پرنس عرفان یکی یدونه من 11 ماه شد  الان 11 ماه و11 روزه که خدا به من وبابایی بیشترین لطف کرده و یکی از شیرین ترین فرشته هاش فرستاده تو خونه ما تا ما ازش مواظبت کنیم امیدوارم که تونسته باشیم توی این 11 ماه وظیفه مون را به خوبی انجام داده باشیم .نفس مامان اصلا باورم نمیشه که الان 11 ماه که زندگیمون بیشترین رونق گرفته وچقدر روزهای شیرین با تو بودن داره زود سپری میشه وچند روز دیگه باید اولین سال زمینی شدنت را ج...
26 خرداد 1391

روز مرد مبارک

سلام گل پسر مامان  عزیز دلم اول از همه روز پدر را از طرف خودم و شما به بابا مهرداد باکمی تاخیر تبریک میگم و بعد روز مرد را ازطرف مامان لیلا وبابامهرداد به کوچکترین مرد وشیرین ترین مرد خانوادمون که با اومدنش شیرینی زندگیمون صدبرابر کرده تبریک میگیم نفس مامان این چند روز خیلی سرمون شلوغ بود و روز مرد زن عمو مریم ما را به رستوران شب نشین دعوت کرد وخیلی خوش گذشت                                         واینم عکس شما با بچه های عمه وبچه های عمو وصبح روز عید هم با همدیگه برای تبریک روز پدر به بهترین بابای دنیا که چند سالی از دیدنش م...
22 خرداد 1391

بیخوابی نفسم

سلام نفسم  مامانی ببخش که دیر اومدم و برات پست  گذاشتم اخه سرم خیلی شلوغه من وبابایی در حال اماده کردن تدارکات تولد شما هستیم تا اولن سالروز زمینی شدنت را جشن بگیرم وشما هم که تازگی ها بد جور به من وبابایی وابسته شدی و توی خونه فقط میخوای بغل من باشی ونمیدونی چه لذتی داره وقتی میری بغل یکی دیگه وتا من میبینی دستهات باز میکنی وگریه میکنی وتا میای بغل من اروم میشی وبهم نگاه میکنی ومیخندی انگار خدا دنیا را بهم میده وخدا را هزار بار به خاطر این حس زیبا شکر میکنم وعصربه بعدهم گریه میکنی تا ببرمت بیرون وشب به بعدم تا ساعت 3 هر نیم ساعت یکبار بیدار میشی واز3تا5 هم کاملا بیداری ومیخوای یکی باهات بازی کنه که من میام تو اتاق شم...
8 خرداد 1391