عرفان عرفان، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

عرفان قشنگترین بهانه زیستن

سالروز زمینی شدن

عرفان عزیزم امدی وبا گریه ها وخنده های تلخ وشیرینت سکوت سهمگین خانه را شکستی  امدی تا من بار دیگر به عظمت وبزرگی خدا پی ببرم  امدی و با امدنت یک دنیا شور وشادی وشعف را برایمان به ارمغان اوردی  چه خوب شد که به دنیا امدی وچه خوبتر شد که دنیای ما شدی  پرنس کوچولوی ما 3 سالروز زمینی شدنت مبارک   ...
6 مرداد 1393

تولد سارینا

سلام پرنس خوشگل مامان  27خرداد تولد سارینا بود وشما حسابی ذوق کرده بودی وهمش میرفصیدی فقط عاشق از این جور مجلس هایی  اون کادو قرمز هم از طرف شما بود که با تم تولدش ست کردیم اینم از کیک که موقعی که دیدین سر از پا نمیشناختین و شما میگفتی من سوسکه را میخوام قبلش میگفتی دپدوزک اما نمیدونم چرا به کفشدوزک کیک میگفتی سوسکه       ...
21 تير 1393

باغ

سلام ثمره عشق مامان وبابا 14 خرداد دایی احمد همه را دعوت کرد باغ وحسابی خوش گذشت مخصوصا به شما حالا یه چند تا عکس برات میذارم  الهی من فدات بشم که هر ژستی  مهسا ومهلا میگفتن انجام میدادی شما وسارینا حسابی با این فرقون بازی کردین   ...
15 تير 1393

سیزده به در

سلام همه دنیای ما  امسال سیزده به در رفتیم باغ قدیر به شما که حسابی خوش گذشت چون با حامد وهلیا مدام تو شهر بازی بودین اصرار زیاد داشتی که بری تخت فنر ولی تا رفتی تو فقط رو تشک نارنجی ها میپریدی وحسابی از اون قسمت تور مانند ترسیده بودی سرسره بادی هم خیلی دوست داشتی ولی بعد که حامد وهلیا رفتن تو سرسره بزرگتره میگفتی منم بزرگ میخوام حسابی عاشق این قسمت شده بودی و حدود سه ربع اینجا بودیم منتظر نفس مامان تا حسابی بازی کنه هنگام انجام کارهای حساس حتما باید زبونت بیرون باشه   قربون زبون کوچولوت برم من         ...
15 تير 1393

نوروز93

سلام جیگرم امروز هم اومدم تا عکس های عید نوروز را بزارم  بابایی که عزادار بود و  بعد از سال تحویل هم برا شام خونه عمو مجید دعوت بودیم وامسال هم که موقع سال تحویل شما حسابی شیطونی کردی ونذاشتی باهم یه عکس سه نفر بندازیم واین دوتا عکس راهم شانسی  شد و من امسال با شما پای هفت سین عکس ندارم میگفتی من عکس بندازم اینقدر هم خوشگل میگی والتماس میکنی ادم دلش نمیاد نه بگه مدام میگی یه دونه یه دونه اجازه میدی توی اعیام عید هم خانواده من همه رفتند شمال وما به خاطر کار بابایی موندیم اصفهان ولی هر روز شما را میبردیم بیرون  این جا هم اصرار داشتی که من عکس بگیرم وما هم الکی ژست گرفتیم وبعد دیدیم واقعا خوشگل ش...
1 تير 1393

جامانده از قبل ازعید

سلام تنها امید زندگی  اول از همه باید یه معذرت خواهی خیلی بزرگ بکنم چون چند ماهی هست که برات پست نذاشتم وخاطراتت به روز نکردم . حالا اول عکس های قبل از عید را برات میذارم  این عکس ها را تو پاییز با دایی احمد رفته بودیم پارک گرفتیم عاشق دویدن تو برگهای خشک وشنیدن صدای خش خش برگهایی دست سارینا را گرفته بودی و میدویدی برای اولین بار برف را هم دیدی وبا خاله ها و عمه و دایی سعید رفتیم پل خواجو برف بازی ولی از شانس بد من که به خاطر عکس گرفتن تو اولین برف کلی ذوق کرده بودم شارژ دوربین تموم شد وگوشیمم خونه جا گذاشته بودم وفقط 1دونه عکس از برف بازی اون شب داریم 1هفته مونده به سال تحویل هم دایی سعید س...
31 خرداد 1393

یلدای 92

سلام خوشگل مامان امسال بر اساس رسم و رسومات قرار بود برای زنمو مریم شب یلدایی بیارند برا همین همه را دعوت کردند   خونه عمو مجید وتا اخر شب اونجا بودیم وخیلی خوش گذشت وزنمو هم حسابی زحمت کشیده بود ومخصوصا که حسابی دل به دل شما میده وهرچی میخوایبهت میدند البته جدیدا یه سیاست خیلی خوب پیش گرفتی هرچی میخوای میای سرت کج میکنی ومیگی اوفدن اچازه میدی که بااین حرفت هرکی هم نخواد اجازه بده خندش میگیره وسریع میگه بله اجازه میدم خوب حالا دیگه بریم سراغ عکسها       اینم عکس دسته جمعی بچه ها به غیر از متینه اونم چون مریض بود حضور نداشت ...
4 دی 1392